یکی دیگه

روز نوشته‌های پراکنده

یکی دیگه

روز نوشته‌های پراکنده

خلاء

در خلاء
در انزوایِ کوچه‌هایِ سرد
با قدم‌هایِ نوآموخته
از راهی نرفته
در شبی تاریک
باز آمدم


در بهارِ نورس
از دریچه‌یِ پائیزی سرد
نبضِ گذشته‌یِ زندگی‌ای سبز را شنیدم
و بی‌آنکه گفته‌ باشم: آری
بر تلخیِ زندگی نشسته‌م


از امید یأسی روشن
از یأسی تاریک
امید سرسبز ساخت‌م


در خلاء
در زوالِ تنها پیچکِ خانه
رو به خورشیدی روشن
قدم در راه نهادم
دویدم
با قدم‌های نوآموخته
از راهی بس دور
بازگشتم.