یکی دیگه

روز نوشته‌های پراکنده

یکی دیگه

روز نوشته‌های پراکنده

قفس را بسوزان... رها کن پرندگان را

شب گریزد
و صبح روشن آید
زند بال و پر زنو
آن کبوتران
سوی میهن آیند
گرفته تمام شب
شاخه‌ای به لب
سرخ و گرده افشان.....

زیباست... زیباست... چندلحظه‌ای بغضی قدیمی در گلویم تازه شد.....

  خون ارغوان‌ها  ( گوش کنید! )