یکی دیگه

روز نوشته‌های پراکنده

یکی دیگه

روز نوشته‌های پراکنده

و خدا آفریده شد

آنگاه که شاه
لولید در بستر مرگِ خویش
کسی آمد
با قبای سرد و سیاهی بر تن

دستی بر ریش سفید‌اش کشید و گفت؛
ما آمدیم!

و خدا آفریده شد

نظرات 4 + ارسال نظر

سلامم
اولین باره میام وبلاگتون ...
خیلی نازه ..
منم تا پری روز وبلاگم سفیده سفید بود :) ولی الان ... :X
...
خوشال میشم یه سر بیایین کلبه برفیم !
روزات برفی

شیگال هم نکش !!
زش میشی هااا =)))) :) ! آفرین بابک گل ! :X
روزات برفی

منتظرتمم هاااا
تو که هنو اینجایی!!
:)

سلام داداش

چه باهال شده اینجا کلی وقته نیومده بودم .........
سیگار بهمن خیلی باهال بود
سر به ما بزن

فردان 1387/02/06 ساعت 01:28 http://aber.blogsky.com

نوشتت تصویر یک کاریکاتور به یادم انداخت که قبلا دیده بودم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد