یکی دیگه

روز نوشته‌های پراکنده

یکی دیگه

روز نوشته‌های پراکنده

تو تصور کن

تو تصور کن
ناگفته‌ها را

و هیچگاه
باور نکن
آنچه را که بازگو می‌کنند برای تو
از زبانِ کسانی که هیچگاه ندیده‌ای

تو تصور کن
دنیا را

و هیچگاه، هیچگاه
نگاهی عمیق
به دنیا نکن
که خورد خواهی شد
زیرِ بارِ رؤیاهائی که تباه می‌شود

 

پ.ن : این روزها را می‌شمارم... چیزی نمانده است...

نظرات 2 + ارسال نظر
[ بدون نام ] 1387/01/17 ساعت 16:58

هروقت میام وبلاگت... احساس می کنه یه تلنگری با نوشته هات بهم می خوره که به فکر می برتم... نمی دونم چرااااااااا....
خوشی ؟....
هیلدا

فردان 1387/01/19 ساعت 01:17 http://aber.blogsky.com

خوشحالم که دارد تمام می شود،راستش رفیق همه چیز تمام شدنیه و عجیب با این تصور تو که واقعیت دارد عمرمان تباه سیاهی می شود.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد