یکی دیگه

روز نوشته‌های پراکنده

یکی دیگه

روز نوشته‌های پراکنده

اینجا پشتِ دربِ بسته‌ی اتاق‌ام....

نشستم اینجا! یه متن، یه افسانه، یه واقعیت، یه داستان!
یه آهنگ تازه می‌خواد جون بگیره تو دستای مرده!
صبح تا شب فقط خراشیدن پیک و انگشت روی سیم‌های گیتار!
و انگار اینجا، پشتِ دربِ همیشه بسته‌ی اتاق‌ام اتفاقاتِ عجیبی دارد می‌افتد....
این سیم‌ها دارند صدا می‌دهند، دارند رام می‌شوند زیر پینه‌ها مرده‌ی انگشتانِ من....
دارند سربه زیر می‌شوند و هرچه که من می‌گویم را تکرار می‌کنند....

نظرات 1 + ارسال نظر
فردان 1386/02/06 ساعت 00:51

راستش باید به نوشته ات نظر بدم اما چیزی به ذهنم نمی رسه ...فقط ..رضایتمند بودن عالیه.
راستی من تو لینکت گذاشتی و من هم می تونم این کار رو بکنم؟....از قبل عید بهش فکر می کردم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد