و من باز هم به تو نزدیکترام
نیزدکتر از گیسوی افشانات
که غرورِ کوهها را به زیر میآورد
تا در پناهِ امواجِ بادِ زیر گیسوانات
عطشی کهنه را سیراب کنند
و من باز هم به تو نزدیکترام
نزدیکتر از چشمانِ براقات
که ستارهها را رهنمون میشوند
تا راهِ عابرانِ خسته را باز بیآفرینند
و من به تو نزدیکترام
نزدیکتر از آسمانی که همیشه بالای سرات هست
نزدیکتر از مهتابی که شبانات را درخشان میکند
نزدیکتر از همیشه
نزدیکتر از همیشه