سفر...
و برگشتم باز از سفری دیگر
با کولهباری پراز حرفهای نگفته
بغضهای پنهان
خستگیهای فراوان
و خداحافظیهای زودهنگامی که
تمام بغضهای خفته در گلوی آدم را تازه میکند انگار
برگشتم
از سفری نهچندان طولانی
نه چندان کوتاه
و چه سفرها باید بروم
تا شاید روزی دیگر باز نیایم از آن!