یکی دیگه

روز نوشته‌های پراکنده

یکی دیگه

روز نوشته‌های پراکنده

Please hear me

الآن تقریباْ ۲ماه است اصلاْ تلویزیون نگاه نکردم!!!
الآن تقریباْ ۱ ماه است که من اینجا تنهام، تنهای تنها....
روزها بیدارم شبها هم بیدارم....
روزی ۱۹ ساعت بیدارمُ ۱ساعت تدارکات خواب رو آماده میکنم، ۲ ساعت سعی میکنم تا خوابم ببره، ۱ساعت طول میکشه که کاملاْ بخواب برم، و بعد این ساعتهای لعنتی یکی یکی شروع میکنند به زنگ زدن تا باز هم از کلاس مسخره جذر و بردار و عمل و خداشناسی و هر کوفت دیگه‌ای جا نمونم......................

داغونم داغــــــــــــــــــــــــــــــون...............
الآن خیلی وقت هست که تو یه وضعیتی هستم که خودم هم تعریف درستی ازش ندارم....

باید چکار کنم؟
برای چی و چه کاری رو انجام بدم؟
به امید چی؟
اصلاْ چرا؟