اینجا
کنار پنجره؛
بیرون باران میبارد
- و چه تُند میبارد -
صدای شُرشُر باران
از روی شیروانی
و انعکاسِ شالاپ شالاپاش از روی سنگفرشِ حیاط
تا اینجا؛
این بالا
چه خوب شنیده میشود
اینجا
کنار پنجره
با صدای باران
و یک سیگار افروخته
و صدای این سازِ بیشرف!
بگو تا کجا نمیتوان پرواز کرد؟!
ای بابک عزیر که جانم فدای تو.........
و تو نمی دانی که با نوشته ات تا کجاها رفتم
بی شرف ظریف ترین کلمه برای آهنگی است که وقت باران می رود تو مخ
آپم