روزهای ابری، روزهای خاکستری من
هفتههای ادامهدار و همیشگی
ساعتهایی که نه میآیند و نه میروند
لحظههای ناب آفرینش یک طرح جدید در پسله مغز کوچکام
و انگار ندارم راه به جایی که بزایم آنچه درداش ماهها در بدنم نهفته مانده
روزهای خاکستری
روزهای ابری
روزهای کشدار، مثل خمیازه کشدار سگی ولگرد
هنگامی که میگردد دنبال خانهای
روزهای بیباران، بی برف
روزهای سرخ
روزهای کبود
روزهای بیهوده گذشته من
روزهای مسخره من
روزهای ابریِ من
روزهای خاکستریِ من