یکی دیگه

روز نوشته‌های پراکنده

یکی دیگه

روز نوشته‌های پراکنده

روزهای ملال آور

نفس در سینه حبس
صدا در حنجره و نگاه در پس پلک

هوای خانه فجیع سنگین شده
به مرگ بر‌میخیزم
به زمینم میزند
به زندگی مینشینم
به خاکم می‌افکند
چه بگویم

نفس حبس
صدا و نگاه مرده انگار
زندگی میکنم بی‌آنکه بدانم