یکی دیگه

روز نوشته‌های پراکنده

یکی دیگه

روز نوشته‌های پراکنده

بیرون باران می‌بارد

اینجا
کنار پنجره؛
بیرون باران می‌بارد
 - و چه تُند می‌بارد -
صدای شُرشُر باران
از روی شیروانی
و انعکاسِ شالاپ شالاپ‌اش از روی سنگ‌فرشِ حیاط
تا اینجا؛
این بالا
چه خوب شنیده می‌شود

اینجا
کنار پنجره
با صدای باران
و یک سیگار افروخته
و صدای این سازِ بی‌شرف!
بگو تا کجا نمی‌توان پرواز کرد؟!