یکی دیگه

روز نوشته‌های پراکنده

یکی دیگه

روز نوشته‌های پراکنده

و خدا آفریده شد

آنگاه که شاه
لولید در بستر مرگِ خویش
کسی آمد
با قبای سرد و سیاهی بر تن

دستی بر ریش سفید‌اش کشید و گفت؛
ما آمدیم!

و خدا آفریده شد