یکی دیگه

روز نوشته‌های پراکنده

یکی دیگه

روز نوشته‌های پراکنده

شب‌های پائیز

کتاب‌ها روی هم
کاغذ‌ها
و قلمی نیز گویا آنجا عطش نوشتن دارد


شب از نیمه گذشته است
بارانی نرم
نسیمی خنک
و نت‌هائی که به اندازه‌ی حنجره‌ام جان ندارند گویا


شب از نیمه گذشته است
و خواب گویا از دیده‌ی من رفته است
در این شب‌‌های ابریِ پائیزی

نظرات 1 + ارسال نظر

سلام رفـــیق.

عطش نوشتن هست ... ولی یارای نوشتن نیست...مثل حنجره ای که جان فریاد زدن نداره!!

واقعا شعر زیبایی نوشتی...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد