یکی دیگه

روز نوشته‌های پراکنده

یکی دیگه

روز نوشته‌های پراکنده

ده سال گذشت...

امروز ده سال می‌گذرد  و ما خیلی چیزها آموخته‌ایم و خیلی چیزها بدست آوردیم و خیلی چیزها هم خوب قاعدتاْ باید از دست می‌دادیم.....

پ.ن : یادش بخیر خرداد ۷۶.. چه شور و شوقی داشتیم.....

نظرات 3 + ارسال نظر
هیلدا 1386/03/02 ساعت 15:37

سلااااااام(با انرژیه هاااا)
اگه خرداد ۷۶ فصل امتحانات بوده بابا خیلی کارت درست بوده که شور و شوق داشتی...ما که این جوری نبودیم..معطل این بودیم آخرین امتحانو بدیمو راحت..همیشه هم دلم می خواست کتابامو بسوزونم!!!! ولی مامی جان می فرمودن اینا سرمایه های ملی هستنو کلی باهام دعوا می کردنا آخرشم من یا گریه می کردم!!!(گوشتو بیار..... یا یه سیلی می خوردم که نشان از بی شعوریم بود!!!).. حالا دیگه.... ولی در کل....امسال که اخرین سال امتحان دادن توو ماه خرداده...واقعن یه جوریایی انگاری یه دلتنگی نارس اومده سراغم..بی خی خی....

صلام.!
آخ گفتی آخ گفتی! ای کاش به اون دوران ها بر میگشتم...

همیشه بعد از امتحان با بچه ها ...تو حیاط خونَمون خوراک فوتبال بود!!...یادش بخیر واقعا...

فردان 1386/03/05 ساعت 01:24

هیچ وقت از فریبهای که خوردم شاد نمی شم.
راستی دعوتت کردم به یه بازی، به وبلاگم یه سر بزن.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد