اونقدر پیچ تو پیچ و خر تو خر شده که اصلاْ معلوم نیست چیبه چیه و کیبه کیه!!!
اقتصاددانان بیعرضه، سیاستمداران بیسواد، وزیران ناکارآمد، و مسئولان بیلیاقت....
و یکسری هواداران بیشعور و احمق و کودن و مابقی ماجرا...
انگار که تمامی نداره، دارم سرگیجه میگیرم، میخوام به هرنحوی شده بکنم برم از این به اصطلاح وطن، برم یهجایی که نه سقف بلندتر باشه، نه آزادی بیشتری داشته باشه، نه مردم با شعورتری داشته باشه، نه دولت بهتری داشته باشه...
میخوام فقط برم یهجا که یکم آب داشته باشه، آب صاف و زلال، یه جایی که آفتاب داشته باشه، آسمان داشته باشه....
چه رزوهای پرکاری داشتید. بقول خودتان رفته بودم جای که آب زلال داشته باشد و مردمی که به یه مسافر خسته از گرما کاسه آبی دهند بدون عجرتی. راستش قلبم شکست، ماسوله رفته اید؟ تا آنجا ها رفتم.از سفید آب تا آنجا.آره هیجا این ایران بزرگ خالی از ریاکاری نیست انقدر دیدم که قابل نوشتن نیست.روحم غمگین است فقط انهمه سبزی درختان قد برافراشته تسکین این درد است.