یکی دیگه

روز نوشته‌های پراکنده

یکی دیگه

روز نوشته‌های پراکنده

و خب حالا من اینجا هستم...

خب راستش باورم نمیشه که این من باشم که دارم مینوسم این حرفها رو! ولی خب کاریش نمیشه کرد خودم هستم! بابک! باور کن!

در طول ۲سال گذشته نزدیک به ۱۰مورد تصادف داشتم، توی ۳تاشون امکان زنده موندم به حداکثر ۳۰٪ میرسید!
خب کارهای زیادی کردم! ۱۰ماه خدمت سربازی، خودم رو جمع و جور کردم، رابطه‌ام با موسیقی بیشتر شده، بزرگترین و بهترین شخص زندگیم رو گم کردم! یه حرفی زدم که مجبورم همیشه پاش واستم! دانشگاه قبول شدم!  رابطه‌ام با چندنفر تقریباْ قطع شد، افراد زیادی رو شناختم و روم تأثیرات زیادی گذاشتن، به این نتیجه رسیدم که دوست خوب همیشه خودش با پای خودش نمیاد، فهمیدم باید فرصتها رو توی هوا بگیرم، یاد گرفتم از هیچ راهی برنگردم، حتی اگر اشتباه رفته باشم، یاد گرفتم محکمتر باشم، فهمیدم از من بدتر هم هست، یاد گرفتم با تنهایی بهتر کنار بیام، و خیلی چیزهای دیگه....

و الآن که دارم اینو می‌نویسم احساس میکنم آدم خوش‌شانسی بودم که اینجام! و اینکه حتماْ فایده‌ای دارم که اینجام!
و خب احساسات خوب و بدی هم دارم که کمی شخصی هست!
و اینکه یه هدف بزرگ رو انتخاب کردم!
و اینکه باید بیشتر سعی کنم!
و اینکه الآن روزی حداقل ۲پاکت سیگار میکشم!
و اینکه....

و خب حالا من اینجا هستم!!!

زیاد به بن‌بست خوردم، ولی برنگشتم که از یه راه دیگه برم، از دیوار ته راهم میرم بالا، حتماْ اونطرفش چیزهایی باید باشه که پنهانش کردن...
آرزوهام هر روز یه چیزیه، و نسبت به احساساتم متغیر هستن، و اینکه خیلی‌ها بهم میگن زیادی رؤیایی هستم!
شیوه جدیدی برای زندگی کردن پیدا کردم که دارم امتحانش میکنم، نسبتاْ خوب جواب داده!
و یکسری روشهای جدید برای ارتباط با جامعه!
و خب سیاستهایی که نمیشه تغییرش داد!
و اینکه شخصیتم رو بیشتر ثابت کردم!
و اینکه هیچگاه تغییر نمیکنم مگر اینکه دنیا تغییر کنه!
همیشه برای یه چیز قدم بر میدارم!
همیشه خودم هستم! بابک!
مطالعاتم رو بیشتر کردم! و نوشتنم رو هم!

و خب اینکه  یه اتفاقاتی میتونست راه‌های جدیدی رو جلوم باز کنه، ولی نشد، باهاش کنار اومدم!
یه چیزایی هم که فکر میکردم زندگی بدون اونها خیلی سخت خواهد بود رو انداختم دور!
خیالات باطل رو جدا کردم، هرچند هنوز نگهشون داشتم!

و خب اینکه حالا من اینجا هستم، بعداز پشت‌سر گذاشتن اتفاقات عجیب و غریبی که افتاد!
و این فکر کنم به تنهایی دلالت میکنه که من هنوز زنده هستم و هنوز نیمچه نفسی توی ریه‌هام هست، و اینکه هنوز چیزهایی هست که باید براشون تلاش کنم....

و اینکه من زنده هستم! نفس میکشم،
خب این فکر نکنم چیز خیلی کمی باشه!!!

نظرات 1 + ارسال نظر

سلام وب استثنایی داری زیباااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
بودددددددددددددددددددددد خیلی حال کردم
یک سر به ما هم بزن منتظرتیم درضمن نظرتو درباره تبادیل لینک هم بگو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد