و انگار کسی صدا میزد بابکبرگرد، جلوتر نرو!
تمام روز سوار بر ابر سیاه
نمیدانم به کدام گناهیا کدام جرمدستبند قپانی بر دستم زدندسوار بر لکنته تو خالی!انگار دنیا تماماً همین چندلحظه بودکه نفرتم از وطن بیشتر شود